یاد مقدس

دربارۀ کاریز، فرسایش و انسان ساختۀ محمدرضا مقدسیان

نوشتۀ حمید جعفری

یکم خرداد ۱۴۰۴، ده سال است که محمدرضا مقدسیان از دنیا رفته است؛ یادش گرامی.

برای محمدرضا مقدسیان کارگردانی فیلم مستند، سینمایی کردن ایده‌ بود، یعنی یافتن، ساختن و آفریدن نماهایی که بیانگر ایدۀ فیلم‌ساز دربارۀ موضوع فیلمش باشد، نه صرفاَ تصویرسازی  یا بیان تصویری موضوع فیلم.

در تصویرسازی موضوع، فیلم‌ساز اغلب در پی ضبط و ثبت اتفاقات و وقایع مورد نظر است و در بهترین حالت، ثبتی دقیق (!) از امر واقع ارائه می‌دهد و گاه با افتخار ادعا می‌کند که در واقعیت هیچ دستی نبرده، یا حتی گاهی ممکن است آن اتفاقات را بازسازی کند، اما در هر  صورت ایده‌ای نسبت به موضوع فیلمش ندارد (فیلم‌های بی‌ایده).

از همین‌ رو، صداقت، که در سینمای مستند خیلی حرفش زده و ادعایش طرح می‌شود، در نسبت کارگردانی با ایده معنا می‌شود، نه الزاماَ در نسبت دخل و تصرف کارگردان در واقعیت؛ ایده‌های دروغین با همین شاخص برملا می‌شوند.

ایدۀ دروغین ایده‌ای است تحمیلی که از دل موضوع در نیامده باشد؛ تصویر کردن چنین ایده‌ای وصلۀ نچسبی است که بی‌صداقتی فیلم‌ساز را افشا می‌کند. سینمای مستندِ این سال‌های ما از این نظر بسیار غنی است! و متأسفانه مثال‌های زیادی می‌توان زد.

فیلم‌سازی که ایده دارد، تنها به ضبط و ثبت وقایع و تصویرسازی صرف راضی نمی‌شود؛ او اتفاقات جلوی دوربین و حتی امر واقع را ایده‌مند تصویر می‌کند، یعنی هر نما بیانگر ایدۀ فیلم‌ساز در نسبت با موضوعش است.

این فیلم که بریده‌ای از کاریز، فرسایش و انسان (قسمت چهارم از مجموعۀ آب‌ و آبیاری سنتی در ایران) است، نمونه‌ای از سینمایی کردن ایده است. موضوع  فیلم قنات و آبیاری سنتی است، اما ایدۀ کارگردان پرداختن به قنات و نقش آن در شکل‌گیری شیوه‌ای از زندگی و فرهنگ همیاری است. در این فیلم، ایده می‌توانست به نسبت درک و دریافت کارگردان از قنات چیز دیگری باشد، در آن صورت نوع نمابندی فیلم هم می‌بایست جور دیگری می‌بود. بی‌تردید کارگردان برای گرفتن این چند نما همۀ این کشاورزان را سامان داده است، آن‌ها برای دوربین بیل می‌زنند (نوعی دخالت در واقعیت)، اما این دخالت در خدمت تبلور ایده است و ایده را کارگردان از دل همان موضوع به دست آورده است. برای مقدسیان کاریز صرفاَ یک نظام استحصال آب و آبیاری نبود، بلکه هسته‌ای بود که پیرامون آن منظومه‌ای کامل از تمدن، شامل نوعی زندگی، معیشت، مناسبات اجتماعی و فرهنگ شکل می‌گرفت، او همۀ این‌ها را به هم پیوسته می‌دید؛ تمدن کاریزی.

در این منظومه، همیاری عنصری مرکزی و بسیار پررنگ بود؛ ایدۀ کارگردان در این چند نما سینمایی کردن همیاری است، و مشخصاَ خلق تصویری که نشان دهد چطور جمع به مثابه‌ یک تن واحد عمل می‌کند. اینجاست که کار فیلم‌ساز مستند از یک گزارش صرف فراتر می‌رود.

این نماها نکتۀ دیگری هم در بر دارد. فیلمبرداری آراسته، حرکت سنجیده و دقیق دوربین، ترکیب‌بندی و اندازۀ نماها گویای زیبایی‌شناسی منطبق با ایدۀ کارگردان و کارگردانی صحنه است. مقدسیان بارها از هوش، نبوغ و خلاقیت فرهاد صبا، فیلمبردار این مجموعه، گفته است. او معتقد بود صبا با سخت‌گیری‌ها، دقت‌نظر و نکته‌سنجی‌اش، توانایی او را ارتقاء داده است، اعتماد به نفسش را بالا برده و فن کارگردانی را در او پخته کرده و در یک کلام از او یک کارگردان ساخته است. فرهاد صبا فیلمبرداری زبده و تراز اول است، کارگردانی که بخواهد با او کار کند، طبیعتاَ باید هم خودش را تا سطح او بالا بکشد. مجموعۀ چهار قسمتی آب و آبیاری سنتی در ایران از مقدسیان کارگردانی ساخت سازندۀ سرود دشت نیمور؛ فیلمی که نما به نمای آن ترجمۀ سینمایی ایدۀ کارگردان در نسبت با موضوع فیلم است. او در سرود دشت نیمور همۀ تجربۀ اندوخته از همکاری با فرهاد صبا را به‌کار می‌گیرد و این بار با همکاری محمود بهادری شعری سینمایی می‌سراید که گفتن و نوشتن از آن مجال و همتی می‌خواهد در شأن اثر.

 

توضیح عکس ابتدای نوشته: محمدرضا مقدسیان و فرهاد صبا (پشت دوربین) سر صحنه‌ی آب و آبیاری سنتی در ایران 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *